۱۱/۰۱/۱۳۸۹

هه رده جاران

فیره سه خته زندگی ئاآویلیت کول بووه خاطره لی که دی ئه دیا نموو. چمونی گو هه ر خاوو خیالی بیه که ئه سوا نه که تی!
هنی سه رم پر ئی بوو آبادیه ، کووره گائه یل ، لیوله سه گه یل ، پریسکه چراغ توریه ل. شوو نشینه لیو مته له یل چیل سرو ئه ر کوم ئاگرئه یل!

یک روز کاری

ساعت 6:30 بیدار شو برو سرکار، ساعت 6:30 از سرکار برگرد و بعدش کله ت را بکوب به امواج خبر که کی کشت و کی کشته شد و لبخندهای زورکی مجری! کاشکی می شد با کنترل زد رو دکمه پاوز زندگی و سر به کوه و صحرا گذاشت تا در آغوش بکشی سکوت باد را وقتی که دامن گندمزار را هوسناک بالا می زنه!

ابتذال

کسالت بارترین فیلمها را در اتوبوس می بینم! اما از کشف این ابتذال که دیگر با خودم حرفی ندارم تا مغز استخوان یخ می زنم!