۱۱/۰۱/۱۳۸۹

یک روز کاری

ساعت 6:30 بیدار شو برو سرکار، ساعت 6:30 از سرکار برگرد و بعدش کله ت را بکوب به امواج خبر که کی کشت و کی کشته شد و لبخندهای زورکی مجری! کاشکی می شد با کنترل زد رو دکمه پاوز زندگی و سر به کوه و صحرا گذاشت تا در آغوش بکشی سکوت باد را وقتی که دامن گندمزار را هوسناک بالا می زنه!

4 Comments:

At مرداد ۰۱, ۱۳۹۰ ۱۱:۲۰ قبل‌ازظهر, Anonymous باران said...

دنیایی که آدمها ساختن گاهی بدجوری وحشتناک میشه!

 
At مهر ۰۴, ۱۳۹۰ ۸:۵۸ بعدازظهر, Anonymous کیجا said...

واقعا !!! خسته شدیم از اینکه باهامون اینجوری رفتار میکنن .

 
At مهر ۰۵, ۱۳۹۰ ۵:۰۶ بعدازظهر, Anonymous تارا said...

مخصوصا اون اجبار در بیداری صبح :-)

 
At مهر ۱۰, ۱۳۹۰ ۵:۲۹ بعدازظهر, Anonymous کیجا said...

حالا من مملکت رو گفتم اما خب آره محل کار هم یه مملکت کوچیکه با سیاست خاص خودش ...کاش تو ساعت شروعش اصلاحیات انجام میشد :-(

 

ارسال یک نظر

<< Home