۹/۱۰/۱۳۹۱

یک رویا

من خواب دیدم گنجشک کوچکی هستم
برشاخسار درخت توت پیر
زیر ظل ظهر تابستان خواب آلود
مست ترنم زنجره های سبز دشت!
من خواب دیدم چشمه کوچکی هستم در نسار کوه
غرق بوسه های زلال کبک!
من خواب دیدم که آسمان شهرمان آبی آبی است
و من یک لحظه شاد توام!
من خواب دیدم که به زمان خندیده ام
زیرا که هرگز من نبوده ام!!!!