۱۰/۱۰/۱۳۸۷

كمون جيست

پرسش حميد
مطالبي كه در اينجا نوشه شده را دنبال كردم. برايم پرسشي مطرح است. نام سايت كمون است. اما نديدم توضيح واضحي در اينباره داده باشي. منظورت از كمون چيست؟
در جستاري كه براي يافتن يك آرمان داشته ام به اين واژه برخورد كرده ام. در بين مرامهايي كه در حد توان خودم خوانده ام مرام كمونيستي يا ماركسيستي برايم جالبتر است. اما به اين نظام فكري كاملا به ديده شك نگاه مي كنم. مخصوصا به نسخه هاي حكومتي امتحان شده آن. پس منظور از كمون در اينجا كمونيزم نيست.
در يك نگاه تاريخي، كمون به جمعيتهاي اوليه انساني گفته شده است كه شكارچي بوده اند و معمولا در يك محل عمومي حول يك آتش مشترك زندگي مي كردند و هنوز واحد خانواده در آن به وجود نيامده بود. با ورود به عصر كشاورزي اين جمعيتها از بين مي رود. اما در زندگي كوچ روي و دامداري به حيات خود ادامه مي دهد و با تسامح مي توان آن را معادل ايل گرفت. در اواخر قرن هيجده همزمان با ورود به عصر سرمايه داري و ظهور مكتبهاي عدالت اجتماعي. نخستين بار تحت عنوان سوسياليسم تعاوني كه بعدا ماركس نام سوسياليسم آرمانشهري يا سوسياليسم تخيلي برآن نهاد شبه كمونهايي به وجود آمد همچون شبه كموني كه رلبرت اوون در ولز ايجاد كرد اين شبه كمونها پس از يك دوره رشد و شكوفايي زير فشارهاي چرخ سرمايه داري از بين رفتند. نقطه اوج ظهور كمون در حكومت دو ماهه كمون پاريس در 1871 است كه با اعدام گسترده تشكيل دهندگان آن مواجه شد. همزمان در اين دوره رشد و نفوذ انديشه هاي ماركس را داريم كه در نهايت منجر به انقلاب اكتبر در شوروي و پيروزي مائو در چين مي شود. پس از تشكيل دولتهاي سوسياليستي تجربه كمون را به شكل كلخوزها در شوروي داريم. واژه کلخوز درهم‌کشیده‌ای از عبارت коллекти́вное хозя́йство (کُلِکتیوْنوئه خوزیایْسْتوو) به معنی "خانه‌داری اشتراکی" است. همزمان در ادامه روياي آرمانشهر سوسياليستي در اسرائيل کیبوتص ها به وجود آمدند. کیبوتص نوعی «دهکده اشتراکی» است. در کیبوتص، هر کسی به اندازه توان خود کار می‌کند و به اندازه نیازش از درآمد عمومی استفاده می‌کند. همه چیز کیبوتص، مال همه اهالی آن جامعه است و در عین حال، مال هیچ‌یک از آنان نیست. در کیبوتص «مالکیت خصوصی» وجود ندارد و مالکیت تنها «اشتراکی» است. همچنين شركتهاي تعاوني در ايران گونه ايي كمون محسوب مي شود.
اما آنچه كه من از اين واژه برداشت مي كنم روح تمام فعاليتهاي فوق است . تلاشي كه مي خواهد انسانها لذت با هم بودن را درك كنند و به نظرم هيچ لذتي برتر و بهتر از قرار گرفتن در يك جمع همدل نيست. وقتي همه اين تلاشها را در كنار نتايجي كه به بار آورده است در نظر بگيري اگر واقع بين نباشي دچار ياس و سرخوردگي مي شوي اما با تمام پستي و بلنديها و زشت و زيبا بودن هاي اين تلاشها برآيند آن رو به جلو است. درسي كه من از اين نتايج مي گيرم اين است كه بايستي انديشه را با دل و جان عمل كرد و در عين درك تاريخ از اسارت آن و هر آنچه جزميت است گريزان بود. مهمترين چيز اين است كه در واقعيت و همراه با واقعيت براي نزديكتر شدن به حقيقت زندگي كرد.

۱۰/۰۲/۱۳۸۷

به آرامي آغاز به مردن مي كني

به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی.... اگر سفر نكنی، اگر كتابی نخوانی، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی، اگر از خودت قدردانی نكنی....به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی زماني كه خودباوري را در خودت بكشی، وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.....به آرامي آغاز به مردن مي‌كنی اگر برده‏ی عادات خود شوی، اگر هميشه از يك راه تكراری بروی ، اگر روزمرّگی را تغيير ندهی اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی، يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی..... تو به آرامی آغاز به مردن مي‏كنی اگر از شور و حرارت، از احساسات سركش، و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند، و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند، دوری كنی..... تو به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی اگر هنگامی كه با شغلت،‌ يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی، اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی، اگر ورای روياها نروی، اگر به خودت اجازه ندهی كه حداقل يك بار در تمام زندگي‏ات ورای مصلحت‌انديشی بروی .... امروز زندگی را آغاز كن! امروز مخاطره كن! امروز كاری كن! نگذار كه به آرامی بميري!

برچسب‌ها: