۱۰/۰۲/۱۳۸۷

به آرامي آغاز به مردن مي كني

به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی.... اگر سفر نكنی، اگر كتابی نخوانی، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی، اگر از خودت قدردانی نكنی....به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی زماني كه خودباوري را در خودت بكشی، وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.....به آرامي آغاز به مردن مي‌كنی اگر برده‏ی عادات خود شوی، اگر هميشه از يك راه تكراری بروی ، اگر روزمرّگی را تغيير ندهی اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی، يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی..... تو به آرامی آغاز به مردن مي‏كنی اگر از شور و حرارت، از احساسات سركش، و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند، و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند، دوری كنی..... تو به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی اگر هنگامی كه با شغلت،‌ يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی، اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی، اگر ورای روياها نروی، اگر به خودت اجازه ندهی كه حداقل يك بار در تمام زندگي‏ات ورای مصلحت‌انديشی بروی .... امروز زندگی را آغاز كن! امروز مخاطره كن! امروز كاری كن! نگذار كه به آرامی بميري!

برچسب‌ها:

10 Comments:

At دی ۰۲, ۱۳۸۷ ۴:۰۲ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

كاملا با تو موافقم، اما اين بستگي داره به اينكه آدم خودش همراه نشه با به آرامي آغاز به مردن يعني در واقع خودش يك جورايي زندگي رو ترجيح بده.

 
At دی ۰۲, ۱۳۸۷ ۴:۲۴ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

معمولا آدم همراه ميشه. روزمرگي و كار روزانه مثل باتلاقيه كه جواني را مي خوره. زندگي امروزي يه جور تله است كه وقتي به خودت مي آي كه عصاره ات مكيده شده.

 
At دی ۰۲, ۱۳۸۷ ۴:۵۴ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

سلام

بی نظیر بود! عالی...!
بسیار خوشحالم که اینجا آمدم و این شعر زیبا را خواندم.

با هم بیا!
شاد باشی!

کامران

 
At دی ۰۲, ۱۳۸۷ ۴:۵۶ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

چقدر ایجا نظر دادن سخت است.
اصلا عادت ندارم.

 
At دی ۰۳, ۱۳۸۷ ۲:۱۰ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

مرسي و از ديدنت هم خوشحال خواهم شد.

 
At دی ۰۷, ۱۳۸۷ ۹:۵۴ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

باز هم متشكر از اينكه وقت گذاشتي و آمدي

 
At دی ۰۸, ۱۳۸۷ ۲:۴۹ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

از اينكه آمديم خوشحاليم

 
At دی ۰۹, ۱۳۸۷ ۱۲:۵۲ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

كامران جان ممنون از لطفت. براي من هم پيغام گذاشتن مدتي سخت شده بود. به هر حال اميدوارم كه نظراتت را درميان بگذاري.

 
At بهمن ۰۷, ۱۳۸۷ ۴:۱۹ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

واقعا همین طور است . بدون این که خود بدانیم به آرامی و گاهی شاید پرشتاب به مردن اغاز کنیم پابلو جان حرفی دیگه ای نذاشته بدون تمام اینها راستی راستی به مسیر مرداب نزدیک می شویم . زندگی یعنی هیجان و مخاطره و چشیدن عشق و عشق ورزیدن و دیگر هیچ

 
At آبان ۰۷, ۱۳۸۸ ۱۲:۰۹ قبل‌ازظهر, Anonymous باران said...

موافقم، خیلی خوب گفته بیانش هم زیباست. قبلا" گفته بودم؟

 

ارسال یک نظر

<< Home