۸/۱۶/۱۳۸۸

زنان سبز

هر کسی که در راه پبمایهای سبز حضور داشته نقش پر رنگ دختران و زنان سبز را دیده است. در یکی از این روزها سربلوار کشاورز به سمت 16 آذر فرار می کردیم. در حین فرار فریاد جیغ مانند دختری در گوشم پیچید,ایستادم و دیدم دیگران هم ایستادند. فریاد می زد تو را به خدا فرار نکنید برگردید! من این صحنه را فراموش نمی کنم. دختری با هیکلی ظریف که شاید اگر دیروزش موشی می دید از حال می رفت اما آن روز تنهای تنها با صورتی خونین و سری شکسته قبل از همه ایستاد و فریاد می زد نترسید! و من به شدت می ترسیدم! بهت زده شدم چون اصلا شوخی نیست و اصلا جای شوخی نبود. همین موجود شکننده و ظریف جمعیت را برگرداند و گاردیها فرار کردند!!!
این روزهای سبز بعد دیده نشده ایی از دختران و زنانمان را به من و دنیا نشان داد. این صحنه که زنی خود را سد باتون یک گاردی در برابر پسری جوان کند تصویری رایج است. راستی این جرات و شهامت و قدرت از کجا آمده است؟

7 Comments:

At آبان ۱۷, ۱۳۸۸ ۱۲:۵۵ قبل‌ازظهر, Anonymous باران said...

از همدلیشان با مردان و برای به دست آوردن سهم برابر از آزادی و نیز از رنجی که کشیده اند.

 
At آبان ۱۸, ۱۳۸۸ ۳:۵۰ بعدازظهر, Anonymous سنجاقک آبی said...

تو هم سبز باشی برار

 
At آذر ۰۷, ۱۳۸۸ ۱۰:۵۷ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

ولی این زنان هر دفعه کبود میشن که...!

 
At بهمن ۱۱, ۱۳۸۸ ۴:۳۲ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

وقتي که زندگي برات خيلي سخت شد، يادت باشه که درياي آروم، ناخداي قهرمان نمي‌سازه.
www.return2heaven.net

 
At بهمن ۱۵, ۱۳۸۸ ۸:۱۸ قبل‌ازظهر, Anonymous سنجاقک آبی said...

میگم که یک کم خجالت بکش دست از تنبلی بردار ینجا یک چیزی بنویس

 
At بهمن ۲۶, ۱۳۸۸ ۱۱:۳۷ بعدازظهر, Anonymous تارا said...

راست می گی! اما تو دلم حرفا قلنبه شده اما بیرون نمی ریزه

 
At بهمن ۲۷, ۱۳۸۸ ۱۲:۱۵ قبل‌ازظهر, Anonymous باران said...

حرف قلنبه شده دل آدم به درد میاره، دیگه درد نمی خوام!

 

ارسال یک نظر

<< Home