۷/۰۲/۱۳۸۶

حماسه ايران دربرابر صدام

يادمه توكوچه با تيركمون سيمي دنبال گنجشك مي گشتيم. بعد از ظهر يك روز شهريورماه بود. زنها جلوي خونه شونو آب جارو مي كردند و قيل و قال ما گوش كوچه رو پر كرده بود. ناگهان صدا غرش جت جنگي تو هوا پيچيد و ما بمبهايي رو كه چتر داشتند واسه اولين بار ديديم. صدام حمله كرده بود و ما تا آخر دبيرستان از اين صحنه ها زياد ديديم. حالمون از جنگ جنگ تا پيروزي و ديدن فيلمهايي كه ايرانيها رو ريقو و بعثيها رو قلچماق و خوش تيپ نشون مي داد به هم خورده بود. بعدش هم از اينكه سهميه رزمندگان تو كنكور واسمون شاخ شده بود شاكي شديم..... ديگه داستانو خودتون بهتر مي دونيد. اما وقتي رفتم و يكسال تو عراق زندگي كردم يك چيز رو فهميدم. كه اولا چه جنگ احماقانه ايي رو صدام و دنيا به ما ايرانيها و عراقيها تحميل كردند و اين وسط جوونهاي ايراني چه ايثار و حماسه ايي رو رقم زدند. خوبه زود قضاوت نكنيم. جناياتي كه صدام تحت نام انفال با همكاري مجاهدين به مردم خودش مخصوصا كردها انجام داد خيلي دلخراشه. ميدونيد چرا اسم عملياتشو انفال گذاشت؟ انفال اسم سوره ايي در قرآنه. چون پيشمرگاي كرد تو جنگ به ايران كمك كردند. صدام گفت اينا منافق هستند پس جان و مال و ناموسشون براساس سوره انفال حلاله و شروع به قتل عام مردان و اسارت زنها و بچه هاي كرد كرد و روسرشون بمبهاي شيميايي ريخت كه البته از اين بمبها هم رو سر ايلام و كردستان خودمان انداخت. مي دونيد كشورها و مرزها خطوط مجازي هستند كه دولتها واسه ما از خودشون درآوردند. من تو عراقي كه هشت سال با ما جنگيده بود و خودش تو جنگ داره مي سوزه خيلي خوش بودم. مردم خوبي داره كه خونشون به ما خيلي مي جوشه تو رستورانها و تاكسيها ترانه هاي ايروني خيلي پخش مي شه........ ا