۸/۱۶/۱۳۸۵

دیدار

رئیسی را دیدم ....که قلبش را به ترس فروخته بود و جانش را به شک! .....شکارچی را دیدم که می گفت:تو نمی دانی کبوترها ظالمند، اینها ظالمند ظالم! .....قصابی را دیدم که بر سر قربانیش های های می گریست!...ا...ترسویی را دیدم که در پستو نقشه قتل رفیقش را می کشید و دندانهایش به جای خندیدن قروچه می کردند....کرکسی را دیدم با چشمانی تهی و لبخندی کریح که چه صبورانتظار مرگ دیگران را می کشید.........آدمی را دیدم تک و تنها!ا با قلبی تباه در برزخ شک و اعتماد ،محبت و نفرت ،ترس و عشق که اشکانش خشکیده بود! .....تباهی و ترس مقدمترین است و عشق آخرین! .....نمی دانم چرا دلم این همه گریه می خواهد!؟
بیا ای یار ای یگانه ....از عشق خودت سیرابم بکن ....تا من فراموش نکنم .......اول یار آخر یار

8 Comments:

At آبان ۱۸, ۱۳۸۵ ۲:۱۸ بعدازظهر, Blogger محرم said...

Salam mamnoon az nazaret ... zadi to khaal

PS: man avalin counter e blogget ro endakhtam ,,, :D

 
At آبان ۲۱, ۱۳۸۵ ۱۰:۱۶ قبل‌ازظهر, Blogger تارا said...

قربانت دمت گرم که کانتر ما را انداختی

 
At آبان ۲۳, ۱۳۸۵ ۲:۳۴ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

salam
azizam mage mishe man biam be webloge kasi sar bezanam nazar nadam :)
ehhhh harfai mizanuiaaa
sheret akharesh bood khodai kheyli ghashang bood

movafagh bashi

 
At آبان ۲۳, ۱۳۸۵ ۸:۵۸ قبل‌ازظهر, Blogger تارا said...

مرسی عاطفه جان لطف داری

 
At آبان ۲۶, ۱۳۸۵ ۸:۵۵ قبل‌ازظهر, Blogger محرم said...

آدمی را دیدم
تک و تنها! ا
با قلبی تباه! ا
در برزخ شک و اعتماد
محبت و نفرت
ترس و عشق
که اشکانش خشکیده بود! ا

نمیدونم خوبه یا بد ، ولی با این آدم هم ذات پنداری غریبی کردم

PS:شعر زیبا و جالبی بود ، فقط یک نکته ای هست: من حس میکنم میتونست کمی کوتاهتر از این باشه!؟

 
At آبان ۲۷, ۱۳۸۵ ۹:۰۴ قبل‌ازظهر, Blogger تارا said...

خیلی ممنون از اینکه نظرت را گفتی قبول دارم که هرچه متن موجز باشد قویتر خواهد بود و البته نویسنده ماهرتر. ببین راستش من می شود گفت که دیمی می نویسم یعنی ماهر نیستم و راستش سواد شعری اصلا ندارم برای همین خیلی خیلی ممنون خواهم شد اگر ایراد نوشته هایم را دوستانی مثل شما بگویند. درباره این متن هم بلایی بوده که سرم آمده و واقعا آن شخصیتها را دیدم

 
At آذر ۱۸, ۱۳۸۵ ۶:۴۶ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

woooooooooooow
man asheghe in sheram
kheyli ghashang bood
movafagh bashi

 
At آذر ۲۲, ۱۳۸۵ ۱:۲۶ بعدازظهر, Blogger تارا said...

مرسی عاطفه جان در مقایسه با شعرهای تو آماتوریه

 

ارسال یک نظر

<< Home